حکایت این نوبهی خاطراتوکیل را به امیرحسین نوجوان۱۶ساله ی اهل زرین دشت اختصاص میدهم بلکه در شنیدن صدای درد ورنج…
بیشتر بخوانید »خاطرات وکیل
یک ماه و چند روز پس از خبر مفقود شدن سما(دختر اصفهانی ) ویدیویی از پدر وی در فضای مجازی…
بیشتر بخوانید »یکی دوسال بود که برای تعیین تکلیف سهم الارث خانوادهی همسرش به دفترم رفت وآمد داشت.دراین مدت وی را انسانی…
بیشتر بخوانید »تا اینکه حوادث و اتفاقاتی پیچیده تر از آنچه شنیده و باور نکرده بودم به چشم دیدم و باور کردم…
بیشتر بخوانید »سارا و سروش چند سال پس از ازدواج با وسوسه و پیشهاد برخی دوستان دوران دانشگاه تصمیم می گیرند تا…
بیشتر بخوانید »چین و چروک های صورتش گواهی می داد که پیچ و خم های سخت روزگار را به این امید پشت…
بیشتر بخوانید »طفل شیرخوار فارغ از همهمهی محکمه و آه و نالهی بزرگترهاT به سینه مادرش پناه برده ، طوری سرگرم مکیدن…
بیشتر بخوانید »اتهام سجاد به حدی سنگین و غیر قابل دفاع به نظر می رسید که اگر مسیر دادرسی تا انتها ادامه…
بیشتر بخوانید »سیمین تنها یادگار خانواده ای است که در روزهای آغازین جنگ تحمیلی در خرمشهر شهید شده بودند ، پدر همسرم…
بیشتر بخوانید »وارد دفتر که شدم حضور دو نوجوان در سالن انتظار توجهم را جلب کرد با اشاره به منشی دلیل حضورشان…
بیشتر بخوانید »