صیغه 3 روزه دختر 20 ساله برای پیرمرد 70 ساله ! / سرنوشت باورنکردنی

شروع کرد به گفتن: “بیخود نیست میگن هرچی سنگه برای پای لنگه. محلی ها حکم و قولشون این بوده و هست که دختر به سیزده سال نرسیده باید شیرینی خورده ی کسی بشه وگرنه تُرشیده است و پیشونی نوشتش میشه پیر دختر خونه . اگه شانس بیاره اعیون های ده بالا به کنیزی بگیرنش.از وقتی چشم بازکردیم تو گوشمون خوندن که ده بالا یی ها اعیون هستن و ما ده پایینی ها بدبخت وبیچاره.حُکمَن تقدیر خدا بوده که هر چه نعمت و رحمت داشته ،شده سهم ده بالا ؛از چشمه ی آب گرم ومعدن تا رودخونه ای که ۶ماه از سال قرق خوشگذرونی شهری هاست وسبب رزق ده بالا که حکم ارباب دارند برای ما. پسرهای ده هم تا پشت لب سبز می کنن میشن کارگر ده بالا و دختر های ده چشم انتظار رفتن به حجله ی همین کارگرهای بخت برگشته . و میون همه این بدبخت بیچاره ها. بخت و اقبال خواهرم محبوبه قوزبالاقوز شده.”
حت و وقیحانه مدعی شد قصد و اراده اش بر صیغه ی موقت آن هم چند روزه بوده،اعتماد به نفس و وقاحت حاج نادر که مدعی بود دختری که چهل وچندسال از خودش کوچکتر است را برای سه روز صیغه کرده،از عجایبی بود که تا آن روز ندیده بودم .
دلشوره عدم حضور شهود در چهره ام طوری نمایان بود که قاضی متوجه شد و پرسید: شهودنیستند؟همین که خواستم بهانه ای برای عدم حضور شهود بتراشم منشی دادگاه قاصد خوش خبر شد!
نفس راحتی کشیدم و از دادگاه خواستم شهادت آنها را بشنود.
در این زمان، حاج نادر با حالتی عصبی شروع کرد به داد و فریاد در انکارِ موضوع و توهین به محبوبه که دوشیزه نبوده و…
شوهرخواهر و برادر محبوبه که به عنوان شهود به جلسه آمده بودند با شنیدن این ادعا در نهایت مظلومیت و استیصال به حاج نادر گفتند از خدا بترس،نا سلامتی تو مشرف شده ای خانه ی خدا…
حاج نادر دهان باز کرد وهرچه لایق خودش بود نثار این بندگان خدا کرد. آنقدر گستاخانه حرف زد که قاضی دستور اخراج وی از جلسه را صورتجلسه کرد.
جلسه علیرغم تنش های فراوان تمام شد و بنا به مستندات ارائه شده تا حدودی مطمئن بودم حکم به نفع ما صادر می شود
دو هفته پس از آنکه دادنامه ی اثبات زوجیت محبوبه به عقد دائم با تعیین مهرالمثل به عنوان مهریه ی وی ابلاغ شده بود،لایحه ی تجدیدنظر خواهی حاج نادر به دستم رسید.
پیرمرد تصور کرده بود محکمه و عدلیه هم خانواده ی صاف و ساده محبوبه است که با دغل و دروغ می تواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند لذا با وقاحت تمام مدعی شده بود حواسش نبوده که امام جماعت مسجد صیغه ی نکاح دائم خوانده اما مطمئن است مهریه ی محبوبه همان یک عدد سکه طلا است! تا به این شکل و با دروغی دیگر خودش را از پرداخت مهرالمثل نجات دهد.
هر روز که از این پرونده می گذشت بخشی دیگراز شخصیت ریاکار و دروغین حاج نادر نمایان می شد.اگرچه اعتراض مکرر حاج نادر تا دیوان عالی کشور ادامه داشت و درنهایت حکم به نفع محبوبه صادر شد اما دوسال دلشوره و هزینه ، تاوان اشتباه خانواده ی محبوبه در جاری کردن صیغه ی محرمیت و عدم آشنایی با آثار چنین اقدامی بود که البته شخصیت مزور و دروغگوی حاج نادر در این معضل بی اثر نبود.
منبع: خبرآنلاین